ای شکران ای شکران کان شکر دارم از او


پندپذیرنده نیم شور و شرر دارم از او

خانه شادی است دلم غصه ندارم چه کنم


هر چه به عالم ترشی دورم و بیزارم از او

کی هلدم با خود کی می دهدم بر سر می


گل دهدم در مه دی بلبل گلزارم از او

من خوش و تو نیم خوشی جهد بکن تا بچشی


تا قدحی می بکشی ز آنک گرفتارم از او